مصاحبه با استارتاپ ویکندی‌ها: یاسمن متین، مدیر ایده لنگو

نوشته آرش زاد 09 مهر 1391

در دومین مصاحبه از سری مصاحبه‌های «استارتاپ ویکندی‌ها» به سراغ یاسمن متین رفته‌ایم. او کم سن‌ترین شرکت کننده حاضر در اولین رویداد استارتاپ ویکند تهران بود که توانست با کسب رای لازم برای ایده خود، گروهش را تشکیل بدهد.

یاسمن متین

تیم ۷ نفره ایده Langgo که یک پروژه با موضوعیت آموزش زبان بود، هر چند نتوانست جز ۳ گروه برتر این رویداد باشد اما تلاش و همکاری آن‌ها طی سه روز برگزاری آن رویداد، آن‌ها را به یکی از گروه‌های برتر این مجموعه تبدیل کرده بود.

مصاحبه زیر، حاصل گفتگوی دوستانه‌ای است که وبلاگینا با مدیر این گروه انجام داده است.

به‌عنوان اولین سوال لطفا بگویید که چطور از برگزاری استارتاپ ویکند مطلع شدید؟

یک ایمیل گرفتم که فکر می‌کنم به‌صورت گروهی ارسال شده بود. لینک داخل آن‌را دیدم و خوشم آمد. بعد، رویدادهای قبلی که در سطح دنیا برگزار شده بود را دیدم و بیشتر خوشم آمد و نهایتا به بخش ایران سایت استارتاپ ویکند رفتم و نگاهی به لیست داوران، مربیان و اطلاعات آن انداختم و در آخر ثبت‌نام کردم.

قبلا تجربه‌ای در زمینه مشابه داشتید؟

بله. چند جا کار کردم و پروژه جلو بردم.

روز اول شما از جمله افرادی بودید که ایده داشتند. قبلا در مورد آن فکر کرده بودید که در فرصت کوتاهی که در اختیارتان قرار می‌گیرد، چه چیزی را مطرح کنید؟

بله من خیلی تمرین کرده بودم ولی وقتی وارد سالن شدم گفتم خُب مثل اینکه اشتباهی آمدم!

چرا؟

چون ۷۰ نفر را دیدم که همه با لپ‌تاپ نشسته بودند و فضایی حرفه‌ای‌تر از آن‌چه تصور می‌کردم وجود داشت. بعد تصور اینکه بخواهید جلوی ۱۲۰ نفر حرف بزنید و آن‌ها شما را نگاه کنند، کافی بود تا پشیمان شوم.

اما ارائه شما خوب بود.

بله. وقتی آدم روی صحنه می‌رود و شروع به صحبت می‌کند و از طرفی، ارائه ایده‌های قبلی را می‌بیند، ترسش می‌ریزد.

ایده‌ای که ارائه کردید را از قبل در ذهن داشتید یا وقتی موضوع استارتاپ ویکند شروع شد به آن فکر کردید؟

قبلش خیلی فکر کردم اما نتیجه‌ای که می‌خواستم را نگرفتم. اگر اشتباه نکنم، ناگهان هنگامی که نفر ششم مشغول بیان کردن ایده‌ش بود، به ذهنم رسید که چطور آن‌را تکمیل کنم. بعد، از سالن بیرون رفتم و از نفر کناری خودم خواستم زمانی که نوبتم شد به من تلفن کند و سپس برگشتم.

پس در واقع همانجا به ایده فکر کردید.

آن‌جا کامل شد. طرحش قبلا زده شده بود.

Yasaman Matin

بعد از ارائه ۶۰ ثانیه‌ای، زمانی که پایین آمدید بازخوردها چطور بود؟ فکر می‌کردید که ایده‌تان رای بیاورد؟ گمان کنم برای گرفتن رای تلاش زیادی کردید!

من پاساژی را در اطراف محل برگزاری استارتاپ ویکند می‌شناختم که لوازم‌التحریری در آن وجود داشت. باز از نفر کناری خودم خواستم هنگامی که زمان رای‌گیری ایده‌ها رسید به من اطلاع دهد و با سرعت رفتم مقوا و ماژیک خریدم و برگشتم. بعد از آن، از آقای داودی که ایده اسفنج خیس را داده بودند خواستم تا برایم طرحی روی مقوا بکشند. پس از آن‌هم مقوا را دستم گرفتم و به‌شیوه قدیمی برای خودم بازاریابی کردم! (می‌خندد)

تیم‌تان را چطور تشکیل دادید؟

اول چند نفر برنامه‌نویس گرفتیم. اما برای مارکتینگ و طراحی گرافیک، کسی آن‌طور که باید نبود تا این‌که دو نفر طراح گرافیک جذب کردیم ولی مجبور شدیم یکی از آن‌ها را به تیم دیگری بدهیم چون آن‌ها طراح گرافیک نداشتند. ما فقط یک تصویر ساز فوق‌العاده داشتیم که نمی‌توانست جای او را در این زمینه پُر کند. نهایتا تیم به همین شکل تشکیل شد.

یاسمن متین

در کل چند نفر بودید؟

۷ نفر

کار گروهی چطور پیش رفت؟ اولین کاری که در روز دوم و پس از تشکیل شدن تیم‌ها کردید چه بود؟

اولین کاری که کردیم این بود که نشستیم و مربی‌ها آمدند.

خیلی هم با استرس!

بله، چون به‌نظر من، دیگر تیم تشکیل شده بود و باید کار جلو می‌رفت و ما باید بر اساس نیاز، مثلا هر دو ساعت یک بار مشاوره‌ای را از یکی از مربیان مورد نیاز می‌گرفتیم اما زمان خالی بین هر مراجعه مربیان بسیار کوتاه بود. من هم اختلاف سنی زیادی داشتم و نمی‌توانستم بگویم که لطفا بعدا تشریف بیاورید. اما بعد از ۴ ساعت فهمیدیم که باید وارد عمل شویم!

چند سال دارید؟

من متولد ۷۴ هستم.

در کار گروهی مشکلی در تیم شما پیش نیامد؟ اصولا ما ایرانی‌ها در کار تیمی کمی ضعف داریم؛ بخصوص در این زمینه از کارها.

من این موضوع را خیلی شنیده بودم. اما تجربه‌ای که داشتم با چیزی که فکر می‌کردم خیلی فرق می‌کرد و بچه‌ها خیلی خوب در این رابطه عمل کردند. منکر این موضوع نمی‌شوم که مشکلی نداشتیم چون فقط موضوع کار گروهی نبود، بلکه افراد هیچ کدام یکدیکر را نمی‌شناختند و قرار بود ۳ روز را باهم سپری کنیم. اما در کل نسبت به چیزی که من فکر می‌کردم اصلا قابل قیاس نبود.

افراد گروه‌تان چقدر روی تکمیل ایده کار کردند؟ در واقع ایده خام اولیه‌ای که ارائه کردید، بعدش چقدر دچار تغییر شد؟

به‌غیر از بچه‌های مارکتینگ که کارشان جدا بود، بچه‌های برنامه‌نویس و طراح تمرکزشان روی این موضوع بود که ایده پُخته‌تر شود. در برخی موارد، چیزهای جدیدی به پروژه اضافه شد. مثلا این‌که آن بچه (کاراکتر Langgo) فقط با صدا کار نکند و با متن هم ارتباط برقرار کند.

من خاطرم هست در ارائه ۵ دقیقه‌ای روز آخر، به سوال یکی از داوران که درباره بخش فنی پیاده‌سازی ایده‌تان بود، آن‌طور که باید پاسخ ندادید. مشکل از کجا بود؟

شکل فنی آن، جواب بسیار واضحی داشت و کاری بود که من سوم راهنمایی هم آن‌را انجام داده بودم؛ صدای ضبط شده را با Pattern جلو می‌برید و با اصول آن‌هم آشنا هستم. قبول دارم که از نظر فنی کار پیچیده‌ایست.

یاسمن متین

یکی از ویژگی‌های گروه شما یا بهتر بگویم، اختصاصا خود شما این بود که انرژی خیلی زیادی داشتید. آیا این انرژی روی بقیه اعضای گروه هم تاثیری داشت یا اینکه صرفا موضوعی مختص خودتان بود؟

بعضی‌ها از بدو تولد با این انرژی من مخالف هستند و آن‌را نوعی ساختار شکنی می‌دانند. من خودم، درست یا غلط با این طرز فکر مخالفم. عده‌ای هم موافق آن هستند و آن‌را نوعی نوآوری می‌دانند. در اعضای گروهم هم چنین چیزی وجود داشت؛ عده‌ای موافق بودند و عده‌ای دیگر، مخالف. در واقع مخالفین می‌گفتند که این انرژی باعث می‌شود یک سری چیزهای دیگر دیده نشود. من هم کاملا برای نظرشان احترام قائلم.

بعد از دیدن فعالیت سایر گروه‌ها چقدر به انتخاب ایده خود در روز اختتامیه امید داشتید؟

من خیلی امیدوار بودم. الآن هم عقیده دارم با وجود اینکه ایده‌م مقام نیاورد اما آن بازار حداقلی که نیاز داشت و علاقه‌مندان خاص خود را جذب کرد. به‌نظرم این برای پروژه کافی است. ما خوب کار کردیم و در حالی که برخی گروه‌ها در آن زمان در حال تکمیل و تغییر ایده‌شان بودند، ما کار را زودتر شروع کرده بودیم.

البته فکر می‌کنم شما در روز دوم کمی از برنامه عقب بودید

بله ما ۴ ساعت عقب بودیم که این میزان برای یک بازه زمانی کوتاه خیلی به چشم می‌آید.

من فکر می‌کنم گروه‌هایی که بیشتر از اطلاعات مربی‌ها استفاده کردند، نتیجه بهتری گرفتند. شما اینطور فکر نمی‌کنید؟

بر اساس آمار ساده‌ای که من گرفتم، ما گروهی بودیم که بیشترین مربی به ما سر زد. من فکر می‌کنم بهتر بود از ابتدا یک راهنمایی وجود داشت. مربی‌ها می‌آمدند و مهارت خود را عنوان می‌کردند و دلیل نیاز پیدا کردن ما به آن مهارت را می‌گفتند.

قبل از اینکه در استارتاپ ویکند شرکت کنید، آیا برداشت اولیه‌ای از این‌که قرار است این رویداد به چه صورت برگزار شود داشتید؟

بله. من به سایت‌های خارجی زیادی سر زدم و ویدیوهای مختلفی را نگاه کرده بودم. نکته‌ای که حالا بعد از اتمام مراسم می‌توانم بگویم این است که کیفیت اجرای استارتاپ ویکند تهران راضی کننده بود و برنامه‌ریزی خوبی برای آن شده بود.

در حال حاضر پروژه‌تان در چه وضعیتی قرار دارد؟

الآن Langgo در حال استراحت است! فعلا داریم از افرادی که تجربه بیشتری در این زمینه دارند مشاوره می‌گیریم. من به دلیل اینکه فعالیت بچه‌های گروه را خیلی دوست داشتم، حتی اگر همین پروژه ادامه پیدا نکرد، علاقه دارم در سایر پروژه‌های دیگر با آن‌ها همکاری کنم.

برای ارائه روز آخر چقدر زمان گذاشتید و چه برنامه‌ای برای آن داشتید؟

من شب تا صبح‌ها را بیدار می‌ماندم تا کار کنم. شب قبل از ارائه به تمرین و آماده کردن فایل پاورپوینت ارائه‌ام اختصاص داشت که متاسفانه یا خوشبختانه مربی‌ها آن‌را دوست نداشتند. آن‌ها بعد از آن وقت گذاشتند تا یک ارائه بهتر از آن‌چه که من آماده کرده بودم، تهیه شود.

به جز پروژه خودتان، به کدام‌یک از پروژه‌ها علاقه بیشتری داشتید؟

من Boice و کلاسور را بیشتر دوست داشتم. احساس می‌کنم بویس کاملا استحقاق اول شدن را داشت چرا که تیم‌شان و نتیجه نهایی کارشان کاملا خوب بود.

چند نفر از اعضای گروه‌تان از تهران بودند و چند نفر از شهرهای دیگر؟

هیچ‌کدام‌شان از تهران نبودند. فقط یک نفر تهرانی بود آن‌هم خودم بودم.

از نظر سنی، به‌عنوان مدیر یک گروه مشکلی در این زمینه نداشتید؟

من ابتدا سن واقعی خودم را به کسی نگفتم. البته پیشمان هم نیستم! پس از گفتن سنم عده زیادی تحسینم کردند و البته بودند کسانی که به من نقد وارد کردند.

یاسمن متین

به‌نظر شما کسانی که علاقه به شرکت در چنین رویدادهایی را دارند، چقدر باید در موضوع کاری خودشان تجربه داشته باشند؟ 

من فکر می‌کنم جدا از بحث سابقه، یکی از مهم‌ترین فاکتورهایی که یک شرکت کننده باید در خودش داشته باشد این است که بتواند یک نمایه کامل از توانایی‌ها و استعدادهایش را به دیگران نشان دهد. من خودم با وجود اینکه با جاوا، سی‌پلاس‌پلاس و سی شارپ کار کردم، با این ایده شرکت کردم که نمی‌توانم هر کاری را که دیگران به من می‌گویند انجام دهم چون تجربه زیادی ندارم.

در واقع اگر ایده‌ام رای نمی‌آورد احساس می‌کردم کاری برای دیگران از دستم بر نمی‌آید و نمی‌توانستم کار آنان را نیز عقب بیاندازم.

فکر می‌کنید حضور خانم‌ها در چنین رویدادهایی چقدر می‌تواند در ایجاد علاقه برای طیفی از آن‌ها که در حال تحصیل در رشته‌های مرتبط با حوزه آی‌تی هستند اثرگذار باشد؟

متاسفانه خانم‌ها فعالیت زیادی در حوزه آی‌تی ندارند اما من زمانی که دیدم ایده “کجا بریم؟” دوم شد، با اینکه ایده‌شان را خیلی دوست نداشتم، رفتم و آن خانم صاحب ایده را در آغوش گرفتم و به او گفتم از این بابت خیلی خوشحالم که ایده‌ش به‌عنوان یک مدیر گروه خانم رتبه دوم را کسب کرده است.

به‌نظر من، دید یک خانم نسبت به یک آقا خیلی متفاوت است و هر حوزه‌ای، به‌خصوص حوزه آی‌تی به آن دید دیگر نیز نیاز دارد تا کامل شود و ما نیز نهایتا این نیاز را پیدا می‌کنیم که حضور خانم‌ها در این حوزه پررنگ‌تر باشد.

آیا قصد دارید پروژه‌های دیگری را در این زمینه انجام دهید؟

در کنار Langgo به پروژه جدیدی فکر می‌کنم و دنبال افرادی هستم که بتوانند کمکم کنند.

به‌عنوان حرف آخر برای افرادی که این رویداد را دنبال کردند و یا قصد شرکت در دوره‌های بعدی آن‌را دارند چه صحبتی دارید؟

من قبل از اینکه در این رویداد شرکت کنم فکر می‌کردم که راه زیادی برای رسیدن به جایگاه سایر کشورها در زمینه آی‌تی داریم اما وقتی آمدم و پتانسیل موجود را دیدم، نظرم کاملا عوض شد. احساس می‌کنم ما پتانسیل فوق‌العاده بالایی داریم.

فکر می‌کنم اگر همین همکاری را با تیم‌های موجود ادامه دهیم، پروژه‌ها را جلو ببریم و از ریسک کردن نترسیم، قطعا می‌توانیم در مجامع بین‌المللی حرفی برای گفتن داشته باشیم.

از اینکه در این مصاحبه شرکت کردید از شما ممنونیم

ممنون از شما که برای انجام این مصاحبه وقت گذاشتید. از همه کسانی هم که باعث برگزاری این تجربه و رویداد شدند، به‌خصوص تیم خودم تشکر می‌کنم.